و باز سخنانی از دکتر شریعتی

    دسته بندی انسان ها از دیدگاه دکتر علی شریعتی :

۱·آن هایی كه وقتی هستند، هستند ؛ وقتی كه نیستند هم نیستند.

   حضور عمده آدم‌ها مبتنی بر فیزیك است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن هاست    

كه  قابل فهم می‌شوند بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند. 

۲·   آنانی كه وقتی هستند، نیستند ؛ وقتی كه نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرك در جهان، خود فروختگانی كه هویتشان را به ازای چیزی فانی

واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار، هرگز به چشم نمی‌آیند، مرده و زنده‌شان

یكی است.

۳·    آن هایی كه وقتی هستند، هستند ؛ وقتی كه نیستند هم هستند

آدم‌های معتبر و باشخصیت، كسانی كه در بودنشان سرشار از حضورند و در

نبودشان هم تاثیر خود را می‌گذارند كسانی كه همواره در خاطر ما می‌مانند،

دوستشان داریم و برایشان ارزش می گذاریم. 

۴·    آن هایی كه وقتی هستند، نیستند ؛ وقتی كه نیستند، هستند

شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها. در زمان بودنشان چنان قدرتمند و باشكوهند كه ما نمی‌توانیم

حضورشان را دریابیم اما وقتی كه از پیش ما می‌روند نرم‌ نرم و آهسته آهسته درك

می‌كنیم . باز می‌شناسیم، می‌فهمیم كه آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند.

ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان اما وقتی در

برابرشان قرار می‌گیریم ، گویی قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود.

سكوت می‌كنیم و غرق در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی كه

می‌روند یادمان می‌آید كه چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم . شاید تعداد این ها در زندگی

هر كدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد .

زیبا

                          كفاره ي شراب خوريهاي بي حساب 


                                 هوشيار در ميانه مستان نشستن است


                   زبانت را نگاه دار تا دوستت را نگاه داري

     شاه بیت غزل

صبر کن قصه به پایان نرسیده است هنوز

قصه گو نقش جمالت نکشیده است هنوز

به کجا می روی ای همدم شیرین سخنم

شاه بیت غزلم کام ندیده است هنوز

ز چه ترک دل غمدیده ی عاشق بکنی

عشق پایان کلامت نشنیده است هنوز

گوش کن حال که عزم دگران داری تو

باغبان غنچه ی خوشبو که نچیده است هنوز

گو به صید کمان ابروی عاشق کش من

با خبر باش که صیدت نپریده است هنوز

رفته است ار چه به بازار بتان این دل من

جز غم روی تو چیزی نخریده است هنوز

پایمال ار چه نمودی دل عاشق ز جفا

لیک عاشق ز رخت دل نبریده است هنوز

بسته پیمان به خم زلف تو بیچاره رضا

گر چه کامی ز لبانت نچشیده است هنوز 

با تشکر از وبلاگ باشاعران زرین دشت

غلام رضا دبستانی

حسرت

حسرت همیشگی

حرفهای ما هنوز ناتمام  تا نگاه می کنی

وقت رفتن است

باز همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

آه  ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان چقدر زود دیر میشود  

تلنگر

اشتباهی که همه عمر پشیمانم از آن اعتمادی است که بر مردم دنیا کردم پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت ..... ؟! خودمانیم ... !!! زمین این همه نامرد نداشت!

باز هم عشق

         با الهام از دکتر علی شریعتی و نگاه همواره متفاوتش

 

....... و عشق

 

واژه ایست که خداوند آن را آفرید

 

خدایا..........

 

چگونه عشق ورزیدن را 

 

به من بیاموز

 

خود چگونه زندگی کردن را

 

خواهم آموخت.

آرزو

آرزو


گاهی برخی از برکات خداوند با شکستن تمامی شیشه ها وارد میگردند



نه نگاه مهتاب ،نه فراسوی افق،نه

ستاره،نه ماه نه درخشندگی شمس و زمین نه تمام دنیا........

من فقط گرمی دستان تو را میخواهم.

امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ،شاید فردا احساسی باشد اما............

عزیزی نباشد.

این عشق نیست که دنیا را میچرخاند،عشق چیزی است که گردش آن را ارزشمند میسازد