خدایا
خدايا!
به هركه ميوه سنگين عشق مي دهي ،شاخه وجودش رامي شكني .توخود مرهم شاخه هاي شكسته باش .
خدايا!
مااگر بدكنيم ،تورا بنده هاي خوب ،بسياراست . تواگر مدارانكني ما را خداي ديگري
كجاست ؟!
خدايا!
چنين مبادكه دربهار ، طبيعت بي جان ،جامه نوبپوشد وما مدعيان جان ،همچنان دررفتار كهنه خويش بمانيم .
خدايا!
به ياس بگو كه رهايمان كند ، به خستگي بگوكه دست ازسرمان بردارد و به شيطان بگو كه به ما اميد نبندد زيرا ما از آن توايم .
خدايا!
تواگر نباشي ،به كه مي توان گفت حرفهايي راكه به هيچكس نمي توان گفت ؟
اي پرده دارعشقهاي پنهان!
دلهاي شكسته راخودت بندباش ورابطه هاي گسسته را توپيوند باش .
اي مونس نجواهاي پنهان!
هركه خلوتي باتوساخت ، خودرايافت وهركه به ديگران پرداخت هستي اش رادرازدحام نفوس باخت .
لذت خلوت باخودت رابه ماعنايت كن .
اي حلال مشكلات پنهان !
درمان آن درد ها كه به هيچ كس نمي توان گفت ،دردستهاي توست .مارامحتاج دستهاي دردناشناس نكن !
اي پناه اشكهاي پنهان !
خوشا به حال آنان كه اشك رانه برگونه هاي خويش كه بردامان دستهاي تومي بارند.خوشا به حال آنان كه درگريه هاي شبانه ، سربرشانه تودارند. ما راآغوش اجابتي اين چنين ،عنايت كن
اي خداوند تنهايي !
آن زمان كه همگان به انسان پشت مي كنند ،تنها حضور تو، تنهايي را طراوات مي بخشد. خودت را از ما دريغ نكن .
اي خداوند اخلاص !
آنچه كفه عمل رانزد تو سنگين مي كند ،نه ثقل عمل كه ميزان اخلاص است .دربارگاه توارزاني اخلاص راباخرمني عمل بي اخلاص ،قياس نمي كنند . ماراازاين اكسير اعظم محروم مكن .
اي خداي صابر!
ظرف صبوري وتحملمان راوسعت بخش وجانهايمان را براي پذيرش ابتلاء خودت سرشاراز رضايت واشتياق كن .
خدايا!
به فرزندانمان بياموز كه آدميان رابه حق محك بزنند نه حق رابه آدميان . وايمانشان را در نشيب و فراز حوادث حفظ كن !
اي توان وتكيه گاه من به هنگام سختي وشدت !
هيچ سختي نيست كه باحضو رتوآسان نشود وهيچ مشكلي نيست كه با ياد تو سامان نگيرد ، خودت را ازما مگير!
اي يار هركس كه ياورندارد!
مدعيان رفاقت هركدام تا نقطه اي همراهند . عده اي تا مرز منفعت ،عده اي تا مرز مال ، عدهاي تا مرزجان ، عده اي تا مرز آبرو وهمگان تا مر زاين جهان ! تنها تويي كه هماره مي ماني .بمان !
اي خداي طبيب!
آنان كه مدعي مداواي جسم اند ، بي اذن تو ازطبابت ،عاجزند درمان جان ،كارهيچكس جز باني آن نيست . وباني جانان تويي .
خدايا !
هرگز نگفته ام ونخواهم گفت :خدايا ، من مشكل بزرگي دارم ، هميشه گفته ام وخواهم گفت : خداي بزرگي دارم .
خدايا !
به من آرامش ده ، تا بپذيرم آنچه نمي توانم تغيير دهم .
دليري ده ، تا تغيير دهم آنچه را مي توانم تغيير دهم .
بينش ده ، تا تفاوت اين دو را بدانم .
فهم ده ، تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار كنن.
به هركه ميوه سنگين عشق مي دهي ،شاخه وجودش رامي شكني .توخود مرهم شاخه هاي شكسته باش .
خدايا!
مااگر بدكنيم ،تورا بنده هاي خوب ،بسياراست . تواگر مدارانكني ما را خداي ديگري
كجاست ؟!
خدايا!
چنين مبادكه دربهار ، طبيعت بي جان ،جامه نوبپوشد وما مدعيان جان ،همچنان دررفتار كهنه خويش بمانيم .
خدايا!
به ياس بگو كه رهايمان كند ، به خستگي بگوكه دست ازسرمان بردارد و به شيطان بگو كه به ما اميد نبندد زيرا ما از آن توايم .
خدايا!
تواگر نباشي ،به كه مي توان گفت حرفهايي راكه به هيچكس نمي توان گفت ؟
اي پرده دارعشقهاي پنهان!
دلهاي شكسته راخودت بندباش ورابطه هاي گسسته را توپيوند باش .
اي مونس نجواهاي پنهان!
هركه خلوتي باتوساخت ، خودرايافت وهركه به ديگران پرداخت هستي اش رادرازدحام نفوس باخت .
لذت خلوت باخودت رابه ماعنايت كن .
اي حلال مشكلات پنهان !
درمان آن درد ها كه به هيچ كس نمي توان گفت ،دردستهاي توست .مارامحتاج دستهاي دردناشناس نكن !
اي پناه اشكهاي پنهان !
خوشا به حال آنان كه اشك رانه برگونه هاي خويش كه بردامان دستهاي تومي بارند.خوشا به حال آنان كه درگريه هاي شبانه ، سربرشانه تودارند. ما راآغوش اجابتي اين چنين ،عنايت كن
اي خداوند تنهايي !
آن زمان كه همگان به انسان پشت مي كنند ،تنها حضور تو، تنهايي را طراوات مي بخشد. خودت را از ما دريغ نكن .
اي خداوند اخلاص !
آنچه كفه عمل رانزد تو سنگين مي كند ،نه ثقل عمل كه ميزان اخلاص است .دربارگاه توارزاني اخلاص راباخرمني عمل بي اخلاص ،قياس نمي كنند . ماراازاين اكسير اعظم محروم مكن .
اي خداي صابر!
ظرف صبوري وتحملمان راوسعت بخش وجانهايمان را براي پذيرش ابتلاء خودت سرشاراز رضايت واشتياق كن .
خدايا!
به فرزندانمان بياموز كه آدميان رابه حق محك بزنند نه حق رابه آدميان . وايمانشان را در نشيب و فراز حوادث حفظ كن !
اي توان وتكيه گاه من به هنگام سختي وشدت !
هيچ سختي نيست كه باحضو رتوآسان نشود وهيچ مشكلي نيست كه با ياد تو سامان نگيرد ، خودت را ازما مگير!
اي يار هركس كه ياورندارد!
مدعيان رفاقت هركدام تا نقطه اي همراهند . عده اي تا مرز منفعت ،عده اي تا مرز مال ، عدهاي تا مرزجان ، عده اي تا مرز آبرو وهمگان تا مر زاين جهان ! تنها تويي كه هماره مي ماني .بمان !
اي خداي طبيب!
آنان كه مدعي مداواي جسم اند ، بي اذن تو ازطبابت ،عاجزند درمان جان ،كارهيچكس جز باني آن نيست . وباني جانان تويي .
خدايا !
هرگز نگفته ام ونخواهم گفت :خدايا ، من مشكل بزرگي دارم ، هميشه گفته ام وخواهم گفت : خداي بزرگي دارم .
خدايا !
به من آرامش ده ، تا بپذيرم آنچه نمي توانم تغيير دهم .
دليري ده ، تا تغيير دهم آنچه را مي توانم تغيير دهم .
بينش ده ، تا تفاوت اين دو را بدانم .
فهم ده ، تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار كنن.
خدايا! ممنونم كه هر زمان كه تو را از ياد برده و حضور سبزت را در كنارم فراموش كرده ام با نازل كردن بلايي كوچك مرا متوجه خود ساخته اي تا به ياد آورم كه در برابر اراده بي انتهايت هيچ چيز تاب ايستادگي ندارد!
http://rayehezohour.persianblog.ir/
+ نوشته شده در شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 1:44 توسط شکوه
|
سلام.گلم خوش اومدی. شکوه هستم الان 35 سالمه بعداز 5 سال تصمیم